نقد وبررسی سریال چینی من وریس |Boss & Me

سلام ..من دوباره اومدم .. ..نمیخواستم خودم رو به زحمت بندازم ونقد این سریال رو بنویسم ..اما از اونجایی که واقعا سریال قشنگی بود که ذره ای از دیدنش پشیمون نیستم ..گفتم یه خلاصه ونقد کوتاه ازش بنویسم شاید کسانی مثل من که از این تیپ سریالهاش خوششون میاد ببیننشسریال چینی من ورئیس

خلاصه
داستان از اونجایی شروع میشه که دختر ساده وخوش قلبی به اسم زو شان شان ..وارد شرکت تنگ میشه ..این شرکت بزرگ ونام اوره وواقعا عجیبه که چه جوری دختری با سطح تحصیلات شان شان وارد این شرکت شده ..اما با یه تماس تلفن همه چیز معلوم میشه ..گروه خونی زوشان شان آ ب ..منفی هست ..که همین باعث شده رئیس شرکت( فنگ تنگ)به خاطر خواهرش (فنگ یو )زو شان شان رو استخدام کنه ..شان شان با خوش قلبی به خواهر رئیس خون میده وحتی اویز تک اسمش رو که همیشه به کیفش اویزونه تا اگه بلایی سرش اومد به خونواده اش زنگ بزنن ..به خواهر رئیس میبخشه ..
رئیس شرکت میخواد اینکار شان شان رو با دادن یه چک جبران کنه اما فنگ یو قبول نمیکنه وجور دیگه ای اینکار رو جبران میکنه ..با فرستادن ظرف غذا برای شان شان ..فنگ تنگ براش مهم نیست ..به منشی میگه تا ظرف غذا روهرروز به دست شان شان برسونه اما همین میشه مایه ی دردسر شان شان تو این شرکت بزرگ ..
حالا شان شان که فقط یه دستیار ساده است تو مرکز توجه ها قرار میگیره ..همه براشون عجیبه که چرا هرروز از طرف رئیس شرکت براش ناهار اورده میشه ..چه رابطه ای بین شان شان ورئیس هست ..همینجاست که شان شان برای فرار از نگاه ها ..به سراغ مخفیگاه خودش میره ..بالکنی که متعلق به رئیس شرکته ..وکسی حق نداره پا به اونجا بذاره ..شان شان ظرف ناهار رو برمیداره وهمونجا با خوشحالی شروع به خوردن میکنه اما این رو نمیدونه که درست پشت شیشه های این بالکن اتاق رئیس کل فنگ تنگ قرار داره ..فنگ تنگ از خوشحالی وشادی شان شان خوشش میاد ..کم کم حتی ناهارش رو هم با شان شان میخوره ..شان شان اون طرف شیشه تو سرمای بالکن وفنگ تنگ این طرف شیشه
وبالاخره فنگ تنگ عاشق این دخترشاد وسرزنده میشه ..
خب داستان این سریال فقط به عاشقانه ی بین فنگ تنگ وشان شان بسنده نمیکنه ..حواشی سریال فوق العاده زیاده ..چیزی که تو سریال های تایوانی هم شاهد بودم ..جدای از لاو استوری بین این دو نفر ..ما زندگی اطرافیان رو هم درکنار این دو میبینم ..رابطه ی خواهر فنگ تنگ با همسرش وپسری که تازه به دنیا اومده ..هرچند که زیاد این پسر بچه رو ندیدم و ...رابطه ی دوست صمیمی فنگ تنگ که عاشق دوست دیگه اشون شده .
زندگی دو تا دوست شان شان که یکیشون دختر عموشه وهرکدوم رابطه های جدا دارن ..خلاصه که داستان خیلی باز شده ..تو این بین خونواده ی شان شان رو هم نشون میده ..
کلیت داستان خیلی کلیشه ایه ..اما به نظرم نقطه قوتش این بود که این کلیشه رو به خوبی باز کردن ..با اینکه شان شان یه دستیار جزء که از شهرستان اومده وحالا عاشق رئیس کل شده ..اما نویسنده خیلی خوب تونسته بود مشکلات ومصائب شان شان ورئیس رو نشون بده ..که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ..
شان شان نمیتونه برقصه ..فقط به فکر خوردنه ..تلاش میکنه اما بازهم یه کارمند جزء..طرز لباس پوشیدنش خوب نیست ..حتی عاشق دیرینه ی فنگ تنگ یه وقتهایی کاری میکنه خجالت بکشه ..اینها رو تو قالب یه داستان خیلی خوب نشون دادن ..درحالی که عوض شدن انی شان شان رو نشون ندادن ..بلکه به نوعی رشد این شخصیت رو از یه دختر الکی خوش وتقریبا گیج ..به یه زن معقول اما درعین حال سرحال وبشاش نشون دادن ..
بازی بازیگرها ..
به نظرم تو این داستان دختر داستان بهتر از پسر داستان بازی کرده حس ها رو خیلی خوب نشون میداد اون گیج بودن ودرعین حال سرزندگی کاملا تو حرکاتش مشخص بود .. واقعا کارهاش نمایش نبود ..انگار سنبل یه دختر ملوس ودوستداشتنی بود
اما فنگ تنگ ..خب نمیدونم اشکال از شخصیت پردازی بود یا بازی بازیگر ..فنگ تنگ رئیس شرکت بود قبول دارم ..اما یکم بیش از حد خشک بود ..البته زیاد ازار دهنده نبود ..واین خشکی اخرهای داستان بهتر شد واز اون حس عجیب وغریبی که نسبت بهش داشتم ..کم شد ..هردو در کنار هم به نظرم زوج زیبا وعاشق قشنگی رو به تصویر کشیده بودن ..
من با دیدن این سریال تازه فهمیدم چینی ها هم بازیگرهای خیلی خوشگل وبانمکی دارن ..حتی به نظرم بعضی از بازیگرهاشون از کره ای ها هم قشنگ تر بودن ..

داستانی بود بی اعصاب خرد کنی ..خبری از ناخواهری های سیندرلا یا خانم تناردیه نبود ..داستان دشمنی های اشکاری زیادی نداشت ..اما ایده های خوبی درش استفاده شده بود ..نویسنده خیلی خوب در پس مشکلات ساده ای که هردو شخصیت برای تطابق پیدا کردن با هم داشتن ...بالنده شدن شان شان رو نشون داده بود ..کسی که اول کار فقط سبزیجات فنگ تنگ رو از غذاش جدا میکرد ..در اخر کار به دختری تبدیل شده بود که یه گالری جواهرات رو اداره میکرد ..
از اون داستانهاست که بهتون استرس بی خود وارد نمیکنه ..یه وقتهایی شاید یه تیکه هایی رو جلو بزنید اما اصل قضیه رو ادامه میدید ..هرچند که این نظر منه ممکنه اونهایی که خرده نگر هستن ازش زیاد خوششون نیاد ..

نکات منفی داستان همون کشدار بودن داستانه .این همه شخصیت مختلف وپرداختن به اونها من رو یکم خسته کرد ..هرچند که میگم هوشمندانه نویسنده انواع واقسام رابطه ها رو به تصویر کشیده بود ..اما خب من زیاد دوست نداشتم ..بیشتر دلم میخواست قسمت های شان شان وفنگ تنگ رو ببینم ..
یکی دیگه هم اینکه دختره خیلی با خودش فکر میکرد ..شاید شصت درصد کار دختره همه اش درحال تجزیه تحلیل حوادث با خودش بود ..درسته که همه ی ما این جوری هستیم وهمیشه درحال فکر کردن به موقعیت های مختلف ...اما این دیگه بیش از حد بود ..

موسیقی کار یکم شبیه به تم شکارچی شهر بود ..یه اهنگ داشت که من رو یاد قسمت هایی که کیم نانا احساساتی میشد می انداخت ..اما در کل بد نبود ..دوستش داشتم ..

پایان کار ..که کاملا مشخصه هپی اند وعروسی ولی لی لی لی ..

اما جدای از اینها ..سریال لوس وبی مزه نبود ..واز دیدنش لذت بردم .اگه بخوام نمره بدم ..نمره ی 7.5 بهش میدم و به اونهایی که به سبک سریالهایی غیر از کره ای علاقه دارن به عنوان سرگرمی پیشنهاد میکنم ..

پوسترهای سریال رو خیلی دوست داشتم قشنگ بود

نویسنده ی نقد moon shine

***

نظر دوست گلم زهره خانم

اول ازهمه چیزی که واقعا جذبم کرد شخصیت فنگ تنگ بود یک آدم ثابت قدم و استوارکه ازهمون اول می دونست چی می خوادو باتوجه به کم و کسری هایی که تو شخصیت شان شان بود(که البته از فاصله ی اجتماعی زیادشون نشات می گرفت) هیچ وقت از تصمیمش عقب نشینی نکردو ذره ای نظرش نسبت به شان شان عوض نشد و اصلا از عشقش بهش کم نشد واقعا جدیت و نحوه ی تصمیم گیریش و رفتارش کاملا متناسب یه رییس با اون موقعیتی که داشت بود (آخه توبعضی فیلم ها پسر صاحب یه تشکیلات عظیمه ولی با دختره مثل یه بچه ی هجده ساله رفتار می کنه) ونکته ی قوتشم بازی خوب بازیگرش بود که این جدیت رو به دور از کلیشه و بدون این که آدم فکر کنه داره فیلم بازی می کنه یا برای اطرافیانش نقش بازی میکنه به نمایش گذاشته بود به طوری که آدم باورش می شد فنگ تنگ در ذات همین طور خشک و جدیه!

بازی شان شان هم خوب بود و اگه نخوایم به این موضوع بپردازیم که زیاد با خودش حرف می زد( که این اشکال ازنویسنده بود) متناسب باشخصیتش بازی خوبی رو ارائه داده بود
خوبی سریال این بود که واقعا شخصیت شان شان با این عشق رشد کرد و به کسی تبدیل شد که بتونه هم پای فنگ تنگ باشه
یکی از قشنگ ترین جاهای سریال هم که حیفم می یاد نگم به نظرم اونجاست که برای باراول که باهم می رقصن شان شان بلد نیست و همش پای پارتنر هاشو لگد می کنه اون یکی دختره ( که فنگ تنگ رو دوست داره) به فنگ تنگ می گه اگه می دونستم شان شان رقص بلد نیست پیشنهاد رقصیدن نمی دادم پسره هم بهش می گه" مهم نیست که چه جوری می رقصی مهم اینه که با کی می رقصی" یعنی برام مهم نیست که شان شان رقص بلد نیست مهم اینه که با اون برقصم

آخرین نطرات

هدایت به بالای صفحه

اسلاید شو